کارن عزیز ماکارن عزیز ما، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

عشق مامان و بابا

من یک نوزادم ؛

من یک نوزادم ؛ نگاهم کن، با چشمانم دنبالت می کنم.   من یک نوزادم ؛ در آغوشم گیر، گرمایت را حس می کنم. من یک نوزادم ؛ گرمم نگهدار، احساس راحتی می کنم. من یک نوزادم ؛ رهایم کن، با شوق به سویت می شتابم. من یک نوزادم ؛ برایم بنواز، گوش می کنم. من یک نوزادم ؛ در گوشم نجوا کن، صدایت را پاسخ می دهم. من یک نوزادم ؛ به گریه ام توجه کن، به پشتیبانیت دل می بندم. من یک نوزادم ؛ در آغوشم گیر، آرام می شوم. من یک نوزادم ؛ دستانم را لمس کن، انگشتانت را می گیرم. من یک نوزادم ؛ با من حرف بزن، از تو یاد می گیرم. من یک نوزادم ؛ به من عشق بورز، با تمام وجودم به تو عشق می ورزم . من یک نوزادم ؛ برایم دعا...
10 ارديبهشت 1391

داستان مرد شدن کارن

سلام مرد مامان.................اقا کوچولو     امروز روز سختی رو گذروندی عزیز مامان.................برات بمیرم و درد کشیدنت رو نبینم صبح با دستای لرزون زنگ زدم مطب دکتر و وقت گرفتم..............همیشه از یه همچین روزی میترسیدم.........ولی خوب کاری نمیشه کرد و باید انجامش داد ساعت ۸ با بابا حمید رفتیم مطب و.......................... دوست ندارم بنویسمش چون خاطره بدی تو ذهنم هستش.........   به زور استامینفن و دیفن خوابش برده...........هنوز اثار درد تو چهرش معلومه الهی بمیرم که هنوز میسوزه     ...
9 ارديبهشت 1391

کارن و جوراباش

کلا کارن با جوراب پا کردن مشکل داره ............ ببینین فقط........... اقا کارن خوش تیپ و جوراب پوش چند دقیقه بعد و حالا...................فقط جورابو داشته باشین و کارن خوشحال که موفق به دراوردن جوراب شد اینم یه روز دیگه   نمیدونم ایراد از کش جورابه یا کارن از جوراب پوشیدن خوشش نمیاد   ...
5 ارديبهشت 1391

نچ نچ

                                         ................ای دایی امیر بد جنس .................. ببینین با من چیکار کرده اخه   مامان ولم کن انقدر عکس ننداز ......خوابم میاد ...
2 ارديبهشت 1391

خوابوندنت با اعمال شاقه

نمیدونم چرا یه چند روزیه که بد میخوابی.............به قول معروف خوابات شده خواب خرگوشی ...........تا خوابت میبره البته با هزار زور و زحمت سریع بیدار میشی..........   اولش یکم بهونه میگیری بعد پستونک رو میزارم تو دهنت خوشت نمیاد و پرتش میکنی بیرون با خودم فکر میکنم میگم شاید سردش باشه پتو پیچت میکنم خوابت میبره ولی به ده دقیقه نمیکشه که..... بازم پستونک میذارم ولی غر میزنی تا این که دوباره خوابت میبره و خوابت میبره   مثل یه فرشته کوچولو   ...
31 فروردين 1391